سفر
به نام خدا
از وقتی سفر آغاز کرده زمانهایی که احساس خوب دارم بیشتر شده است. از کانال تلگرام و پیج اینستاگرام رفتم برای یک سال. در طی این سفر بارها شده است که شتری که بر روی آن سوار افسار رها بازگردد و من همان جایی باشم که نباید باشم. اما به مرور دارد دستم میآید چطور باید این شتر را مدیریت کنم.
سفر کردن چیزی عجیبی است. گاهی سخت میشود و میل برگشت در تمام استخوانهایم میپیچد همانند یک معتاد به تریاک. باورم نمیشد تا این حد آدم میتواند وابسته چیزهایی باشد و نداند. اما گاهی وقتها هم معنای واقعی زندگی را به همراه دارد. این که به ابرها خیره بشوم و لذت ببرم بدون آن که در سرم فکر انتشار باشد. انگار این فکر نمیگذاشت به اندازه کافی در آن لحظه لذت ببرم و بعد که لحظه لذت سپری شد دیگر نمیتوانستم با دیدن آن عکس آن لذت بکر و ناب را تجربه کنم.
گاهی وقتها اتفاقی رخ میداد. میل داشتم آن را با دیگران به اشتراک بگذارم ولی بسترها بسته بود و این اتفاق برایم کمی آزار دهنده بود. یا دیگر نمیتوانم وقتهای خالی خود را در اکسپلور مصرف کنم. دیگر اگر در جمعی باشم که میل به همراهی آنها و شرکت در بحثهایشان را نداشته باشم نمیتوانم سرم را در گوشی فرو ببرم، زیرا دیگر محتوایی در گوشیام وجود ندارد که سرم را در آن فرو ببرم.
گوشیم را دیر به دیر به شارژ میزنم و بیشتر وقتها متوجه نمیشوم که شارژم کم است و این شده درد سری به نوبه خودش. دیگر گوشیم روی حالت سایلنت نیست زیرا ورودیهای محدودی باقی مانده آن هم برای آدمهایی است که من را میشناسند و شمارهام را دارند. شبها موقع خواب گوشی را روی حالت پرواز میگذارم. زیرا میدانم اگر شب از خواب پریدم چیزی برای چک کردن وجود ندارد پس بهتر است دور باشم از تشعشههایی که این همه مقاله درباره آنها نوشته شده است.
موضوع دیگر آن که بیشتر به کتابخانه سر میزنم. راه دیگری برای صرف وقت ندارم. امروز کتابی را پیدا کردم که درباره مسائل تربیتی ایران است و من حاضرم قسم بخورم هرگز این کتاب را ندیدهام در طول عمرم و هیچ ایدهای ندارم برای این که این کتاب از کجا راه پیدا کرده است به کتابخانه.
در این روزها بیشتر به کارهایم میرسم و بیشتر میل به یادداشت برداری و نوشتن روی کاغذ پیدا کردهام. این موضوع را اگر زهره متوجه بشود سر از تنم جدا میکند زیرا یکی از دلایل خرید سرفیس این بود که من از قلم دیجیتال استفاده کنم. اما واقعاً این وسیله کارآمد است و از همراه داشتن آن در این مسیر خوشحال هستم.
لیست کتابهایی را در آوردهام که باید به سراغشان بروم. یکی برای سفرم است. نقشه مسیر قرار است باشند این دسته از کتابها و دیگریها هم نقشه هستند ولی آن قدر این وحه در آنها بزرگ نیست و بیشتر برای دورهها و کارهایی که در مدرسه دارم قرار است دستگیرم باشند.
خوشحالم از خلوتی اینجا و دسترسی مزخرفی که دارد. این دسترسی بد باعث شده است دم دست نباشد که هر اتفاقی افتاد را بنویسم و منتشر کنم. خولت بودم هم باعث شده است از تبلیغات و چالش و هر کوفت دیگری در امان باشد.
این روزهای سفر را دوست دارم و آرامش بیشتری را به واسطه تلاش کردنهایی جهت دار تجربه میکنم.
- ۱ نظر
- ۲۰ بهمن ۰۲ ، ۱۳:۳۲