نیم
به نام خدا
تصمیمهای که گرفته شدن و به سر انجام نرسیدهاند در کارنامه خود بسیار دارم. تقریباً چند وقتی هست که این چرخه در حال اجرا هست. من تصمیم بگیرم و مدتی بعد هیچی به هیچی.
نیاز دارم به این که تصمیمی بگیرم و با تمام وجود سر حرفم بیاستم.
همه ماجرا پیشرفت نیست. همه ماجرا اصلاح کردن عادتهای غلط نیست.
ماجرا سر این هست که من اعتماد به نفسم به شدت ضربه خورده است. ماجرا سر این هست که من به شدت سر این اتفاق از خود و اراده خود نا امید شدم.
دیگه سر خودم رو نمیخوام با وعده یک شروع دوباره گرم کنم. میخوام یک چیز کوچک را انتخاب کنم. و تنها تعهد به انجام آن داشته باشم. تنها در برنامه خود یک اگر مردی هم باید انجامش دهی داشته باشم.
نیاز دارم به این که یک کار را با جدت جلو ببرم. نیاز دارم به اعتماد به نفس خود.
نیاز دارم به این که نیم نباشم.
تصمیم دارم "قبل از سیر شدن دست از غذا بکشم".
- ۰۰/۰۱/۳۰