ژاو

خالص و خلاصه هر چیز را گویند.

ژاو

خالص و خلاصه هر چیز را گویند.

چَک

سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ

به نام خدا

 

مدتی است که در قنوت‌هایم شعری از حسین صفا می‌خوانم.

دستت مبارک است که چک می‌زند به گوش

دستت مبارک است که می‌آورد به هوش

عیسی دست‌های مبارک بزن مرا

تا مرده‌ای به زنده شدن مفتخر شود.

 

به این جماعت روان‌شناس خیلی سخت است که حالی کنی این چیزی که در من است و داری سوال می‌پرسی از قدرتش و میزان دخل و تصرفش در اراده و تصمیم‌هایم، نامش نفس است و برایش تقسیم بندی‌های مختلفی ارائه شده است که یکی از معروف‌ترین تقسیم‌ها 3 قسم است به نام‌های شهوت، غضب و وهم که هر کدام مراتب و مراقبت‌های مخصوص خود را دارد.

سر جلسه‌ها احساس بیگانگی دارم. زهره توصیه کرده است خودم باشم و من قول داده‌ام که حرف بزنم. با منشی دکتر باید یک تست را بدهم. به این صورت است که او به من یک سری عکس نشان می‌دهد و من باید نظرم را درباره عکس‌ها بگویم. کار جالبی است! آدم بدون این که خیلی آگاه باشد خودش همه حرف‌ها را می‌زند.

دیروز رفته بودم حرم شاه‌عبدالعظیم زیارت. در کنار قبر آقا مجتبی تهرانی خدا بیامرز زانو زدم به ادب، گفتم شدنی است کمی بیشتر هوای ما رو داشته باشی؟ احساس یتیم بودن می‌کنم و نیاز دارم کسی دوباره مزه شیرین کارهای خوب را در کامم زنده کند. گناه باعث شده است که شیرینی بندگی را زحمت بدانم. گفتم شما که بهتر از من می‌دانید نفس چیست. شما که می‌دانید همین چیزی که پوستم را کنده است نفس است. شما یک کمک ویژه نداری برای ما بگذارید در صف و ما را کمک رسانی کنید تا این حس یتیم بودن از دل و جان ما رخت ببندد؟

حالا که هایپ خوردم دلم دستشویی خانه را می‌خواهد زیرا اعتقاد دارم هیچ چیز حتی دستشویی کاخ شاهان و اربابان دنیا دست‌شویی خانه خود آدم نمی‌شود. آرزوهایم در همین حد چرت است.

حالا که نوشتم کمی آرام شدم. این تابستان قرار است کلاس اختیاری نوشتن را برای دانش‌آموزهای مدرسه برگزار کنم. قرار است کمی با نوشتن آشنا شویم و از آن استفاده کنیم. امروز طرح درس جلسه اول را به هزار زور آماده کردم. امیدوارم خدا همه چیز را درست کند.

  • felani

نظرات (۳)

چندتا شغل داری سالک؟

معلمش را از قبل می دانستم، مهندسش را امروز دانستم

قلم به دستی هم که یک امکان مبارک است.

 

هروقت حالت بد بود توی قنوتت بگو خدایا دست مستها را بگیر

پاسخ:
معلّم؟ من و عنوان معلمی؟ من اگر تمام زورم را بزنم نهایت بتوانم مدرس مختصر چیزی باشم.
دوست داشتم مدتی طولانی تنها شغلم چوپانی باشد! نه از این گله دارهایی که در کنار اتوبان قم - تهران گله را رها می‌کنند تا از میان پلاستیک‌ها نان‌های کپک زده را جدا کنند. دوست داشتم چوپانی باشم در جایی که هیچ آنتنی نباشد. هیچ ماشینی نباشد. در مقابل چشمانم تمام و کمال خلقت باشد نه صنعت دست مخلوق.

روانشناسی کوتاه قامت تر از اینه که بخواد برای انسان راه بسازه یا حتی راه نشان بده . روانشناسی این روز ها ، بیش از اینکه علم باشه، مناسک نانوشته انسان مدرنه و حسب شرایطی صرفا ترند شده ... 

دستکم ادبیات و فلسفه سبقه بیشتری در پاسخ به سوالات آدم دارند

چوپان ادیب و فیلسوف

خوش سالکیست

 

خوب این بچه ها که بهشون تدریس می کنی رو گاهی ببر عوارضی ای جایی  بچرون

 

تجربه میگه جوابه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی