به نام خدا
این دو روزی که گذشت درگیر کتابی بودم تحت عنوان "رساله آموزشی مصور برای جوانان" که کتابی روان و برای به دست آوردن اطلاعات لازم به دور از اصطلاحات بسیار کارآمد است. تقریباً با حدود و میزانها دوباره سر و کله زدم و آنهایی را که بلد بودم را دوره کردم و آنهایی که نمیدانستم را به خود اضافه کردم.
اما در این روزها نشکستم؟ بلی - من باز هم نافرمانی کردم و ملک تن را به دست راهزنان سپردم. کمی در بخش انگیزه ضعیف شدهام. تن و جانم کرخت شده است و قدرت چندانی ندارم. نیاز دارم به تجربه یک وضعیت روحی که کمی نیرو داشته باشم. نیاز دارم به یک راهیان نور یا محرم. البته که تا این جا چندین مورد از این وضعیتها را تجربه کردم ولی باز هم کارم به این کرختی کشیده شده است.
بازی The Witcher 3 را در این بیحالی که بر وضعیت عبادی و تصمیم خود حاکم شده است، بیتقصیر نمیدانم. در این بازی شخصیت اصلی بازی یک بیدین است. در جهان بازی دینی هم وجود ندارد که راه نجات و مصلح باشد و دینها بیشتر در وضعیت فسادبرانگیزی قرار دارند. فرقههایی که مناسب عجیب خود را دارند و شاید در این بین نیز با نادانی راهی را برای هیولایی هموار کنند. در این جهان است که بیدین بودن گرالت برای شما نیکو هم هست. از سمتی هم نمیتوان از تاثیر بازی در حال آدمی غافل بود. همین موضوعهایی که به صورت ناخودآگاه با آنها سر و کار داریم این انگیزه عبادی را از من گرفتهاند. جالبی ماجرا این است که نمیخواهم این بازی را ترک کنم به سبب داستان جذابی که دارد و مکانیزمهای بسیار چالشی مبارزه.
امروز سه شنبه است و من تا آخر هسته مشغول احکام خوانی خواهم ماند
نهم فروردین 1401